لحظه ای که فکرش را نمیکنی ، کسی در دوردستها خاطره ی خوبیهایت را ورق میزند .
به تو که فکر میکنم بی اختیار به حماقت خود لبخند میزنم ، سیاه لشکری بودم در عشق تو و فکر میکردم بازیگر نقش اولم ، افسوس !
دلم برای لمس نگاهت سخت دلتنگی میکند ، به کدامین بهانه حواسش را پرت کنم !
یه عاشق میگه اگه اتفاقی واست بیفته میمیرم ، اما یه رفیق میگه اگه بمیرمم نمیذارم اتفاقی واست بیفته ، رفیقتم .
کجا هستی ؟ به آسمان نگاه کن ، بگذار دلخوشی ام این باشد که آسمانمان یکیست .
حرف میزنی اما تلخ ! محبت میکنی ولی سرد ! چه اجباری است دوست داشتن من ؟
در هر ورق زمان نوشته ام به یادت می مانم ، حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم .
کاش جنس دلها از کاغذ بود نه از شیشه ! آری ، سوختن بهتر از شکستن است .
تنهایی را دوست دارم چون بی دعوت می آید ، بی منت می ماند ، بی خبر نمی رود .
"خوبی ؟" ، گاهی با تمام تکراری بودنش غوغا میکند ، و در جوابش میتوان بزرگترین دروغ ها را گفت ، "خوبم" .